بنابر مطالعاتی در افراد دارای آسپرگر، افکار هذیانگونه بیشتر از جمعیت عادی است اما این هذیانها کمتر از افراد دچار سایکوز مثل افراد اسکیزوفرنیک است. به نظر میآید که این هذیانها که شایعترینشان هذیان گزند و آسیب و نیز خودبزرگبینی است، مکانیزمی دفاعی دربرابر آسیبها و تجارب تلخ زندگیشان است که آنها را دچار افسردگی، اضطراب و کاهش اعتماد بهنفس مینماید. طبیعت این هذیانها برخلاف افراد سایکوتیک و اسکیزوفرنیکها محصول نوع خاص ذهنیسازی و ذهنخوانی و اسناد ذهنیشان نیست بلکه ناشی از میزان بالای تجارب تلخشان است که این خود ناشی از شکست در تعاملات اجتماعیشان است و این خود ناشی از ضعف در ذهنخوانی، ضعف در کارکردهای اجرایی و نقایصی در حافظهی اتوبیوگرافیشان میباشد.
پارانویا و هذیان گزند از دیگران برایشان محصول سوگیری منفی در اطلاعات حافظهشان به خاطر حجم خاطرات تلخشان است که باعث رفتار اجتنابی و انزوا به منظور حفظ خود از شکست در تعاملات و تکرار اتفاقات تلخ مینماید و خودبزرگبینی اعتماد به نفس تخریبشدهشان پس از رسیدن به فکر ناتوان بودن، ترمیم مینماید.
منبع:
Abell, F., & Hare, D. J. (2005). An experimental investigation of the phenomenology of delusional beliefs in people with Asperger syndrome. Autism, 9(5), 515–531.
یکی از استادامون خ کمک مون میکنه
مثلا ی جلسه ما سه مقاله نخوندیم گفت دروغ میگید برای علاقه اومدید برم ریخت تون رو نبینم اگ علاقه باشه از همه چی تون میزنید حتی طلاق میگیرید برای دنبال کردن خودجوش علاقه
حرفشو کاملا قبول دارم
کسی ک قراره وارد مشاغل بالینی بشه باید بتونه همه چیو فدای کارش کنه. چرا؟ چون با جسم و جان و ذهن و روان مریض سر و کار داره و کوچکترین خطایی ممکنه باعث آسیب جبران ناپذیر ب مریض شه. مثلا اینک الان من فلان مقاله رو نخونم چون عروسی دعوت شدم میتونه مساوی باشه با آسیب زدن در آینده ب ی مریض
پس حتی اگ طلاق گرفتن من مساوی بشه با درس خوندن بهتر و مفیدتر و تمرین بهتر تو کارورزی، باید این کارو بکنم
چنان ک تو ایران روانشناسان از بی سوادترین و تنبل ترین آدمان و با این رویه، زندگی های زیادی رو نابود کرده اند
وقتی طرف ی مطلب درمورد آسپرگر ب انگلیسی گوگل نمیکنه نتیجش این میشه ک ب فرد دارای آسپرگر دچار بهم ریختگی شدید ناشی از تغییر محیط زندگی و دارای انزوا، لیبل افسردگی میزنه و بستریش میکنه و شوک میزنه و طرف هیچ درمانی نمیشه.
یا وقتی ک طرف ی مطلب درمورد درمانگری براساس نوروساینس نمیخونه و چسبیده ب مطالب سال ها پیش درمورد سی بی تی و روانکاوی، وقتی با مراجع عاشق مواجه میشه ب جای اینک اول رو سامانه ی لیمبیک طرف کار کنه ک مسؤول پردازش هیجاناته و سعی کنه اول تنش هاش کم بشه و آروم بشه، ب غلط از اول با کار کردن روی کورتکس مغز و دو دو تا چهارتای منطقی میگ صفات مثبت و منفی معشوقت رو یادداشت کن!!!
درباره این سایت